زندگی
سلام
دوستان یه چیزی نمی دونم گاهی واستون اتفاق افتاده باشه یا نه که ...........
دروغی گفته باشین اما واقعیت از آب در بیاد
واییییییییییییییییییییییی
وایستین واستون تعریف کنم : چند روز پیش این مورد واسه خودم اتفاق افتاد یه ارباب رجوع داشتم اومد کلی خواهش تمنا کرد که نمیخوام ضامن پسرم تو رو خدا اگه من با پسرم اومدم شما بگین که نمیتونم ضامنش بشم ، هر چی بهش توضیح دادم که نمی تونم این کارو انجام بدم زیر بار نرفت که نرفت کلی خواهش و التماس کرد منم دلم سوخت گفتم باشه
وای دوستان حالا طرف رفت و با پسرش اومد ، هر چی من گفتم نمیشه پسره گفت نه شما نمی خوایین نامه بدین وگرنه میشه
هیچی دیگه بالاخره گفتم باشه من نامه اولیه رو صادر میکنم شما باید برین بانک مبلغ وامتونو تاییدش کنید بعد بیارین تا نامه ضمانت رو صادر کنم پسره گفت: باشه
آقا نامه رو دادم بهشون واییییییییی حالا از وقتی رفتن دنبال استعلام پشیمون شده بودم که چرا همچین دروغی گفتم یکی نبود به من بگه آخه تو رو سننه که تو مشکلات خانوادگی مردم دخالت میکنی !!!!!!
نیم ساعت نشد که جواب استعلام رو گرفتن و آوردن.... وای حالا من مونده بودم که این نامه صادر میشه و من ......... ببخشیدا ، ضایع میشم
باورتون نمیشه باورتون نمیشه
وایییییییییی
سیستم پیغام داد که این آقا شرایط دریافت نامه ضمانت رو نداره نمیدونینننننننننن که چقد خوشحال شدم ................
خدا بهم رحم کرد
واییییییییییییی چه درسی گرفتما !!!!!!!!!!!!!
مچکرم خداااااااااااااا
نظرات شما عزیزان:
سلام بهار؛
باور می کنم ولی به نظرم این ظاهر قضیه ست و مادر هیچوقت بچه شو از ته دل نفرین نمی کنه. اگه همون بچه کوچکترین اتفاقی براش بیافته مادرش اولین نفری ی که به تب و تاب میافته.. فکر می کنم اینطور باشه..
"پاسخ به نظر شما در وب برای مادرم"
سلام سید
موافقم با نظرتون

سلام
وبلاگ پربار و قشنگی دارین؛ بهتون تبریک میگم ؛ موفق باشید .
سلام استاد
خیلی خوشحال شدم بهم سر زدین .ممنون
سلام؛
شانس آوردی و خدا بهت رحم کرد والا پدره حالتو می گرفت
سلام سید
آره خدا بهم رحم کرد ، حالا پدره هیچ ، پسره بدتر بود